Manoto 1
بیوگرافی شیدا هوشمندی
غرب بدنیا آمد وی فرزند اسدوله هوشمندی یکی از پرسنل وقت
ساواک بود که بعنوان آبدارچی در ساواک مشغول به کار بود وقتی به
او گفتند فرزندت دختر به دنیا آمده دو دستی زد تو سر خودش گفت من
نمیدانم چه گناهی به درگاه خدا مرتکب شده ام که هفت دختر نصیبم
شده .امید داشتم این یکی پسر باشد ولی نشد . بعدش خواست بره تا
شیدا را زنده به گور کنه ولی بربچهای ساواک دستش را گرفتند و گفتند
بجای این کارها بگو اسمش را چه میزاری و پدر شیدا گفت حالا اسم
او را شیدای ذلیل مرده میگذارم . شیدا زمانی که به سنین جوانی رسید
به پدرش قول داد که جای خالی پسر را برایش پرکند اما گرایش های
جنسی او در خارج از کشور فوران کرد و نگذاشت تا او به قولش عمل
کند . شیدا دربین هفت خواهر قلچماقترین بود . چند سال بعد شیدا به
یک سازمان تروریستی صهیونیستی پیوست از آن زمان به او لقب شیدا
کاستوم مورشاد را دادند یعنی کسی که در سازمان مورشاد مسئول
گزینش افراد خبره میباشد . به شیدا لقبهای دیگری نیز داده شد نظیر
دائه شیانگبو که یک لقب شرق آسیایی هست و همچنین شیدا گلابی و
شیدا منگول ..... وی در سال 1389 به شبکه منوتو پیوست . رسانه
ای که در ابتدا چشم امید صهیونیستها به شمار میرفت ولی در انتها
دیگر فقط میخواهند از شر آن و مجری های ناجورش خلاص شوند
ولی در کار خود مانده اند و در گل گیر کرده اند
مسابقات جیش نکردن احمد آزاد و یاران
حمید شبخیز : غلط های زیادی من
احمدآزاد :خدا بزنه کمرم
خبر گذاری BBC اعلام کرد حمید شبخیز مدیر تلویزیونITN(Iran
TV) Live وPEN و احمد آزاد خواننده مشهور ایرانی مقاله ای را
تحت عنوان غلط های زیادی من و خدا بزنه کمرم منتشر کرده اند
در این مقاله حمید شبخیز و احمد آزاد اعترافات سنگینی را بیان
داشته و از اسرار بسیار بزرگی پرده برداری کرده اند . این مقاله
بسیار مورد توجه روزنامه هایی پر تیراژ جهان مانند نیویورک تایمز.
آساهی . هاآرس و .... قرار گرفته وهر یک از آنها مصاحبه
اختصاصی با این دو شخصیت انجام داده اند که توجه شما را به
مصاحبه نیویورک تایمز جلب میکنیم .
خبرنگار نیویورک تایمز(جف) : امروز مصاحبه ای داریم با دو
شهروند آمریکایی به نامهای حمید شبخیز و احمد آزاد که هردو در
مسابقات جیش نکردن دارنده مدال طلا و عنوانهای بسیار بزرگ
جهانی هستند . آنها دارای مثانه های بسیار بزرگ و دوجداره میباشند
. آنها رقبای بسیار سرسخت یکدیگرند حال توجه شما را به مصاحبه
ای از این دونفر جلب میکنم
خبرنگار نیویورک تایمز(جف) :
حمید جون از خودت بگو واینکه چرا این مقاله رو نوشتی ؟
حمید شبخیز :
سلام میکنم خدمت تمام خوانندگان نیویورک تایمز . خیلی
خوشهالم که من و احمد نوشتیم مورد توجه نشریات بزرگ و
هموطنان عزیزمون قرار گرفته در حقیقت یک روز من و مانی سرپا
وایساده بودیم وداشتیم توی شبکه جیش میکردیم که من به یکباره در
فکری عمیق فرو رفتم وتمام گذشته ام را بیا آوردم زمانی که یک
گدای مستمند در تهران بودم در اون موقع با جیب بری و اجاره دادن
مانی بصورت اقساط و یک ماهه روزگار میگذروندم من ومانی در
اون زمان هیچ نصبتی باهم نداشیم و فقط پورسانتی با هم کار میکردیم
بعد از مدتی به امریکا امدیم و با پولهایی که دراوردیم شبکه درست
کردیم . از خودمون هیچی نداشتیم و مجبور بودیم برای پر کردن
برنامه های شبکه از برنامه های تلویزیون جمهوری اسلامی استفاده
کنیم . بعد از مدتی استفاده ما از برنامه های تلویزیون جمهوری
اسلامی بیشتر شد وما حتی فوتبال و سایر برنامه های ورزشی رو هم
پخش کردیم این کار خیلی برای ما بصرفه بود چون ما افراد گدا
صفتی بودیم که از جیب خرج نمی کردیم و اینطوری مشتری های
بیشتری برای تلویزیون خودمون جمع کردیم من فقط در مقابل دوربین
ظاهر میشدم و شروع به زبان بازی و دلقک بازی میکردم و بعدش
برنامه های جمهوری اسلامی پخش میشد . در واقع ایران هر گوهی
پخش میکرد من هم میخوردمش و در این زمان بود که من مثل یک
سگ نمک نشناس در شبکه علیه جمهوری اسلامی حرفهایی میزدم .
البته اون موقع مثل یک سگ میترسیدم و دائم به مانی میگفتم تو
حرفهای سیاسی نزن ولی بعدا با پولهای بسیار زیادی که گرفتم شروع
به حرف زدن علیه جمهوری اسلامی و در واقع غلطهای زیادی کردم
. و این روزها دائما به خودم میگم جیش تو این شبکه و جیش تو این
زندگی و جیش تو مانی که هرچی میکشم از جیش میکشم .
خبرنگار نیویورک تایمز(جف) : بسیار ممنونم حمید جون امیدوارم
همچنان به غلطهای زیادی خودت ادامه بدی . کمی هم در مورد
مسابقات جیش نکردن توضیح بده و
اینکه چطور در مسابقات تقلب میکردی ؟
حمید شبخیز : بله البته من تمام عنوانهای خودم رو از طریق تقلب
بدست آوردم من ظرف های جیش خودم را در پایان مسابقات با نفر
بغل دستی عوض میکردم و اون بیچاره مجبور بود دوباره ازخودش
جیش درست کنه خیلی وقتها ظروف جیش را بیرون میبردم تا مردم
برام پر کنند . من اصلا نمیتونستم جیش خودم را یک روز هم نگه
دارم و دائم جیش میکردم توی شلوارم و نفر همراهم نکته دیگه اینکه
فریدون فرخزاد راهم خودم کشتم یک بار من ظرف جیشم رو با اون
عوض کردم و متوجه تقلب من شد و چاره ای جز کشتنش نداشتم .
خبرنگار نیویورک تایمز(جف) : همکنون توجه شما را به مصاحبه
ای با احمد آزاد جلب میکنم .
خبرنگار نیویورک تایمز(جف) :
احمد جون کمی در مورد مقاله ات برامون توضیح بده و اینکه چطور
شد دست به این کار زدی ؟
احمد آزاد :
در حقیقت من و خانم شهلا خانم سرشار خانمداشتیم مشترکا جیش
میکردیم که جیش کردنمون خیلی طول کشید و من به فکر فرو رفتم
من در گذشته آهنگی را با عنوان شاه مردان خوانده ام که یکی از
غلط های زیادی من در زندگی بوده است چون من همیشه میگم که
یک هموطن بسیار با ارزش تراز یک همدین است ودر واقع آقای ابن
الملجم مرادی هم یک ایرانیست ومن اشتباه بزرگی کردم که برای
دشمن هموطنم آواز خواندم و خودم را بظاهر یک مسلمان نشان دادم
از این بابت روزی هزار بار خودم را لعنت میکنم و هر روز
میگویم خدا بزنه کمرم با این آوازی که خواندم علیه یک هموطن .من
در حقیقت باید برای هموطن عزیزم ابن الملجم مرادی آوازی میخواندم
دوست عزیزم بهزاد همیشه میگفت احمد تو یه فرد منافق و
متظاهری ومن هم توی دلم به اون میخندیدم چون همیشه در مسابقات
جیش نکردن سرش کلاه گذاشتم چون اون در مسابقات یک قهرمان
بزرگه و اگر این فرصت به اون داده بشه جیش های زیادی برای گفتن
داره
بهزاد : احمد جون ازت توقع نداشتم سر من که فامیلتم کلاه بزاری
جیش توی شبکه تون و جیش توی تمام افراد شبکه پارس TV و
جیش بزرگه میکنم در زندگی خودت و حمید شبخیز و مانی
احمد جون تو خودت میدونی که من خواجه هستم و به همین دلیل زیاد
در مسابقات جیش نکردن شرکت نمیکنم چون خیلی مایل نیستم د
ر مقابل دوربین های تلویزیونی بی شلوار ظاهر بشم
مانی (ماندانا شبخیز) : به ما چه ربطی داره که یه نفر در مسابقات
جیش نکردن تقلب کرده . احمد آزاد بدبخت جیش میکنم رویت بعدش
گلاب میزنم و در مسابقات پوزه ات را به خاک میمالم به من میکن
مانی جیشوانگ که یک لقب کره ای است . هیچ کس به اندازه من در
دنیا جیش نکرده توی شرتش و بیرون از شرتش من اگر بخواهم یک
تانکر جیش میکنم توی شبکه های خودمون و شبکه pmc و
Farsi 1 و همه را جیش میبره
ماندانا شبخیز هستم از : [email protected]
هر پیغامی که برای من دارید میتونید به این آدرس ارسال کنید ضمنا
از تمام هموطنان عزیزم میخوام که هر کسی به ویدئو های جیش
کردن مردم دسترسی داره برام ارسال کنه تا تو شبکه پخش کنم اگر
ویدئویی از جیش کردن خودتون هم باشه بسیار عالیه با ذکر نام برام
بفرستید
احمد جون من فردا یه سری به شبکه تون میزنم
احمد آزاد : خوش آمدی منتظریم کی شب حمله فرا میرسد .
وارطان اون آهنگ من را که در مورد جیش خواندم داری ؟
وارطان : داریم ولی نمیدانم کجاست .
احمد آزاد : خاک تو سرت کنند و جیش تو شلوارت پیرمرد احمق اگر
کسی را داشتم بزارم اونجا حتما میکشتمت و جیش زیاد روی قبرت
جاری میکردم . حالا برو جیش بکن روی شهلا سرشار و خیسش کن
مواظب باش جیش را توی شلوارت نکنی احمق بیشعور
دیوید گرشانی : آقا اجازه هست با نامجو مسابقه جیش نکردن بدیم ؟
احمد آزاد : صد بار گفتم با اون پیرمرد مردنی مسابقه جیش نکردن
نده من اون رو در برنامه لازم دارم . میخوای اون رو هم مثل زنش با
جیش زیاد بکشی اگه اون پیرمرد بمیره باید نصف پولهای مهستی را
بدی به من
دیوید گرشانی : آقا خودتون دستور کشتن زن نامجو رو دادین یادتون
نیست ؟
احمد آزاد : خفه شو احمق اینجا که جای این حرفها نیست . کار من
اینه که همیشه از خانم شهلا خانم سرشار خانم آزمایش ایدز بگیرم
ناصر نامجو : نگران من نباشيد آقا اتفاقي نمي افته راستی خبر دارید
خانم لیلافروهر فوت کردند میگن هر کسی که میشناخته اش الان دچار
بیماری ایدز است
احمد آزاد : هیچ اتفاقی برای من نمیافته چون من همیشه قبل از
هرکاری ازش آزمایش ایذز میگرفتم باهمان روشی که در مورد خانم
شهلا خانم سرشار خانم بکار میبرم ما دیگه تو این کارها حرفه ای
شدیم
احمد آزاد : باسلام احمد آزاد هستم امروز یاد یک خاطره ای افتادم که
براتون تعریف میکنم یکروزمن و تمام کارکنان شبکه پارس به دیدن
خانم مهستی رفته بودیم البته ما همیشه این کارومیکردیم ولی اون
روز دیوید رو برای اولین بار بود که باخودمون برده بودیم وچون
دفعه اولش بود باید آخرصف می ایستاد اما دیوید تاچشمش به خانم
مهستی افتاد عین یهاب وگاو همه رو کنار زد وبا عجله به طرف خانم
مهستی دوید وخودش رو روی اون انداخت پیرزن بی چاره هم دوام
نیاورد و چند دقیقه بعد فوت کرد اما دیوید چون یک موجود تک
سلولی بود بلافاصله دخترش براخای عزیز بدنیا آمد اما متاسفانه
دیوید وبراخا هردوبه بیماری ایدز مبتلا شدند _ من همیشه اول صف
می ایستادم تا از خانم محستی آزمایش ایدز بگیرم اما دیوید عجله کرد
ونگذاشت تا من کارم رو انجام بدم از تمام هموطنانمون در تل آویو
میخوام که برای دیوید وبراخای عزیز دعا کنند در لحظه آخر خانم
مهستی در گوش دیوید رازی را فاش کرد که من هم سرم را بردم
نزدیک وگوش دادم.ومن این راز را در جایی دیگر گفته ام
حمید شب خیز هستم سلام احمد جان حالت چطوره دیروز زکر خیرت
بود یادت هست که چه روزهایی من وتو وفریدون فرخزاد در گوشه
خیابانهای لس آنجلس مشغول دست فرشی و جیب بری بودیم اون
روزهای که تازه به امریکا آمده بودیم اوضاع مالی خوبی نداشتیم
ومن مجبور بودم هرروز برای مانی و بچه ها مشتری پیداکنم ویک
بار هم زحمت رو گردن تو واعضای شبکه انداختم
احمد آزاد : سلام حمید جان خیلی خوب بخاطر دارم که چه روزهای
سختی داشتیم فرخزاد هم که آبروی خواهرش پروین اعتصامی رابرد
و خوانواده من هم که در ایران موتوجه کارهایم شده بودند اینجا آمدند
و برایم به زور یک پیرزن گرفتند
احمد آزاد : رازي را که امروز براتون فاش ميسازم همون رازي
هست که خانم مهستي قبل از مرگش در گوش ديويد گفت خانم مهستي
گفت که تمام عمر ستار وظيفه پيداکردن مشتري را براي او بعهده
داشته اون گفت که يک مبلغ ميلياردي دلاري پيش ستار داشته واون
بااجاره دادن خانم مهستي پول هگفتي به جيب ميزده که همه را بالا
کشيده واز اين لحظه به بعد اين وظيفه ديويد است که اين پول را از
ستار و دارودسته اش پس بگيرد
دیوید گرشانی : سلام آقا من و نامجو قول ميديم که در اسرء وقت
تمام افراد ستار و داريوش را بکشيم و اين پول را از اونا پس بگيريم
اما فعلا مشغول مسابغه رکورد زني جيش نکردن هستيم
احمد آزاد : امروز میخوام اسراری را براتون فاش سازی کنم در
مورد خانم هایده خانم هایده در ایران یکی از اعضای عالی رتبه
ساواک بود اون در شکنجه کردن زندانی ها مهارت بسیار بالایی
داشت که حتی مورد توجه خود شاه قرار میگرفت به اینصورت که
خانم هایده روی زندانی ها میافتاد یا می نشست و باوزن بسیار زیاد
خودش باعث به حرف آمدن زندانی های سیاسی میشد همون طور که
بروبچه های شبکه پارس هم در ایران از اعضای ساواک بودند و
همین ها بودند که رضا فاضل را کشتند وبه من هم گفتند که اگر فکر
رفتن به سرت بزنه زنت را میکشیم من هم گفتم اون پیرزن بدرد من
نمیخوره اگه خواستین زودتر بکشینش چون اون یه مانع بزرگه برای
ازدواج من و خانم شهلا خانم سرشار خانم هست و زن دیوید هم به
همین دلیل ازش جدا شد
احمد آزاد : من خودم در ایران سالها از مقامات بلند پایه ساواک بودم
و اینها هنوز نمی دانند که رییس اصلی کیه
بهزاد : امروز میخوام خاطره ای براتون تعریف کنم . من سالها پیش
در ایران به دختری علاقه مند شدم که این دختر عادت به جیش کردن
داشت و هر موقع من در خونه آنها میرفتم بجای اینکه در را باز کنه
از پنجره بالا روی من جیش میکرد ومن مجبور بودم هر روز این
آهنگ را بخوانم
لیلا جیش نکن منم لیلا جیش نکن منم
این چه طرز جیش کردنه اون جیشها مال منه
اون جیشها مال منه
احمد آزاد : حالا که حرف از آواز و جیش به میان آمد باید بگم که
آلبوم جدیدم با یک اسم کاملا بیتربیتی به بازار ارائه شده و علاقه
مندان میتونن اون رو تهیه بکنند اشعار هم کاملا از خانم هیلا است .
لامصبیل لامصبیل آخر ذلیلم کردین
بس که نرفتم دس به آب با یونجه سیرم کردین
لامصبیل لامصبیل آخر علیلم کردین
بس که نرفتم مستراب با نیسان زیرم کردین
لامصبیل لامصبیل مصب ندارین خو چرا
لامصبیل لامصبیل بزارین یه جیشی بکنیم
کی گفته بود حرف منو گوش کنی
پیش مموشا منو خرگوش کنی
کی گفته تو عینک من ها کنی
پیش یهودا منو رسوا کنی
کی گفته بود جیش منو خشک کنی
پیش یاکوزا منو مطرح کنی
شاهپری شاهپری وای که تو از همه بی شرف تری
منو میبینی و مثل اسب میگذری
تو رو زیبا میبینم میمون رو هم زیبا میبینم
توی مستراب همش جیش میبینم تو رو تو جیش میبینم
خواننده : احمد آزاد
موزیک : دیوید
شعر از : هیلا
مرگ شبکه های فارسی زبان
شبکه های فارسی زبان به دلیل ناتوانی در جذب مخاطب دوران پایانی
کار خود را سپری میکنند. آمار برخی از این شبکه ها به این شکل
اعلام شده شبکه منوتو با 35 نفر بیننده در ایران شبکه بی بی سی
فارسی با 7 نفر بیننده شبکه سه دانه A با 11 نفر بیننده در ایران
شبکه ITN با سه نفر بیننده به نامهای (از بردن نام این افراد
معضوریم) به کار خود پایان خواهند داد
این روزها اخبار داغ دریافت وام ازدواج توسط شاه سابق در سرفصل خبرها قرار گرفته
خبر نگار ما احمد آزاد مصاحبه ای داشته با این دو نفر که باهم
میبینیم
احمد آزاد : سلام شیدا برای ما بگو اصلا چطور شد که با شاه این
مرد مرده ازدواج کردی و تا چه حد به وی علاقمند هستی ؟
شیدا هوشمندی : سلام احمد جون باید بگم من هیچ علاقه ای به شاه
نداشتم و فقط برای رسیدن به عشق واقعیم اسپارتاکوس از این
مردیکه ابله استفاده کردم.چون زمانی که من شه بانو باشم دیگه هر
کسی را که بخوام میتوانم به قصر بیارم
احمد آزاد : خوب پس حالا شه بانو هستی
شیدا هوشمندی : بله دیگه شه بانوی جدیدتون منم همه اون خوراکی
ها مال منه تمام اون سیب ها مال منه شما صاحب هیچ چیز نیستید جز
زیرشلواری هاتون
احمد آزاد : راستی شیدا چه خبر از میرزا قاسمی مجری شبکه طپش
قدیم
شیدا هوشمندی : داستانش را همیشه برای بچه ها تعریف میکنم تا
حالا برات نگفتم ؟
احمد آزاد : نه هرچی میدانی بگو
شیدا هوشمندی : پس خوب به قصه شگفت انگیز من گوش بده .
قصه رشگفت بچه . یکی بود یکی نبود یک روز که خانم گوگوش یا
همون شاهگوش که در ایران مشغول گذراندن سالهای پایانی عمر
خود بوده و داشته پول سنگ قبرش را جور میکرده.از امریکا بهش
تلفن میزنن و میگن بیا اینجا ما میسازیمت به شرطها و شرتها . خانم
شاهگوش هم قبول میکنه و میره اونجا چند تا عمل میکنه. یک روز
که گذارش به شبکه طپش که مال میرزاقاسمی یعنی همون کسی که
ندای خودمون براش کار میکرده میافته. آقا میره تو جلوی میرزا
قاسمی میگه بدبخت به من میگن سفره ماهی فوتبال ..نه ببخشید
سفره ماهی موسیقی لوس آنجلس. . پس تو باید به من تعظیم کنی.اگر
نه نیشت میزنم
میرزا قاسمی هم که فکر میکرد برای خودش کاره ایه و تو یه کشور
باصطلاح خارجی بطور قانونی شبکه داره و توپ تکانش نمیده گفت
نه بابا .دلقک ماهی موسیقی لس آنجلس بیشتر بهت میاد. بیا یه نیش
بزن بینیم نیش قشنگه
خانم شاهگوش هم عصبانی میشه و دستش را میکنه تو شلوارش تا
نیشش رو در بیاره اما میرزاقاسمی امان نمیده و سریع از پشت
میزش میپره اینور و خانم گوگوش را گاز میگیره
خانم گوگوش یا همون شاهگوش به زحمت فرار میکنه و از ساختمان
بیرون میاد . میگن یه گاز میرزاقاسمی خانم گوگوش را بعد از چهل و
هشت ساعت از پا در میاره چون دهنش خیلی کثیفه و باکتری ها
باعث عفونت میشن و طعمه میمیره . ولی یه گاز گرگ میتونه
میرزاقاسمی رو بعد از دوازده ساعت از پا در بیاره و یه پنجه شیر
کوهستان گرگ رو بعد از دو روز میکشه ولی یه پنجه خرس شیر
کوهستان رو بعد از بیست و چهار ساعت میکشه اما چند قلاده خانم
گوگوش وقتی با هم به زرافه حمله کنند موفق میشن.. . خلاصه خانم
گوگوش به سختی خودش را بیرون کشید و یه زنگ به اربابانش زد و
گفت آقا این سگتون گازمون گرفت مگه نگفتید بی خطره
اربابش گفت خودتو ناراحت نکن اون دیگه برای ما یه مهره سوخته
است فقط یادمون میره از اون وسط جمعش کنیم . حالا که این جوری
شد هرچی به اون دادیم مال تو شاهگوش جون برو و برای خودت
شبکه گوگوش درست کن
احمد آزاد : بابا شیدا جون ببلی به بولت برای فردا ناهارت عجب
داستانی بود
تقدیم به تمام شاه دوستان با احترام
دانلود مجموعه جدید عکسهای محمد رضا شاه و مجریان شبکه
منوتو
اخطار Warning
اهداف شبکه شیطانی منوتو
منوتو که باهم میبینیم
آخرین مصاحبه محمد رضا شاه پهلوی با مجله "اکتبر"در مصر. 1980
بجای اینکه من میکوشیدم تا با استفاده از کاپیتالاسیون به مردم ایران
بگویم که شما میتوانید بکمک شخصیت خود.... قدرت خود و منابع
ملی خویش که آن را دو دستی به آمریکا تقدیم میکردم .. یک ملت
درجه اول در جهان باشید امروز به این مردم یاد داده میشود که شما
ملتی صنعتی و دارای علوم بسیارید و حق بلند پروازی دارید و برای
تحقق این مطلب نیرو گاه ها و کارخانه های بسیاری ساخته شد
برنامه های عمرانی زیادی به اجرا درآمد زیرا اینها میخواهند کشور
قوی و ثروتمند باشد تا آسانتر در مقابل استکبار بایستند اشتباه
دیگری که آنها کردند این بود که موبایل و اینترنت در اختیار مردم
قرار دادند اگر من بودم این امکانات را در اختیار ساواک و خاندان
سلطنتی قرار میدادم نه در اختیار دشمنانم که از آنها علیه خودم
استفاده کنند . اونا خیلی بدند اصلا من فردا مامانم را میارم سرشان
محمد رضا شاه پهلوی. مصاحبه با مجله "اکتبر"در مصر. 1980
تحت تاثیر قرار گرفتن و گریه کردن الناز کیانی از تماس تلفنی که از
اتاق بغل ترتیب داده شده بود
http://youtu.be/wesDRtdpSig
مصاحبه اختصاصی احمد آزاد با آریامهر محمد رضا پهلوی
احمد آزاد : با سلام و درود و دو صد بدرود خدمت شما یکی از
خاطراتی که در ایران داشتید برای ما و بینندگان بگو
محمد رضا پهلوی : بله من هم سلام میکنم خدمت همه و شما خیلی
چاکریم
احمد آزاد : مخلصیم چاکرتاش
محمد رضا پهلوی : در این اواخر من همیشه کارای هویدا را زیر نظر
داشتم و میدیدم هیچکاری نمیکنه و هر وقت ازش میپرسیدم تو در این
مملکت چه غلطی داری میکنی دست تو جیبش میکرد و یه قوطی
کبریت پرت میکرد سمت صورت من و میگفت قیمت پشتش را نگاه
کن بعد دهن مفتت را باز کن
هویدا علاقه زیادی به جمع آوری قوطی کبریت های خارجی داشت و
رو همین اصل نمیگذاشت کارخانه های داخلی کبریت سازی قیمت را
بالا ببرند و همیشه با اونا دشمنی میکرد
اما یه روز که من دوباره ازش پرسیدم داری تو مملکت چه غلطی
میکنی دوباره قوطی کبریت را از جیبش درآورد و به سمت صورت
من پرت کرد اون روز من یادم رفته بود دهانم را ببندم و قوطی کبریت
مستقیما داخل حلق من پرید و شانس آوردیم که بروبچ ساواک اونجا
بودند و فوری من را به بیمارستان رساندند دو روز در سی سی یو
بودم و یک روز در آی سی یو زمانی که بیرون آمدم خواستم هویدا را
مجازات کنم اما بروبچ ساواک دستم را گرفتند و نگذاشتند گفتند آقا
ببخشش خریت کرده .من هم فکری به مزغم رسید نقشه کشیدیم که
هویدا را بعنوان یه مخالف به زندان بندازم تا اگر مجبور به فرار شدم
هویدا بتواند با همکاری ارتش وفادار کودتا کرده و اوضاع را به جای
اولش برگرداند چون هیچ کس به کسی که زندان رفته شک نمیکرد و
همچنین بخاطر رفتار زشتش در زندان میماند
مصاحبه حضوری احمد آزاد با پرنسس رضا پهلوی پرنس پرسی گاز
احمد آزاد : سلام لطفا کمی از خود و خانوادتون تعریف کنید
رضا پالانی: سلام و عرض ادب خدمت شما و بینندگان اینجانب که
خودم هستم معرف حضور و پدر بزرگم عالی جناب پالانی بزرگ پالان
دوز بود و زندگی سختی داشت یه روز گفت من میرم شا میشم تا
پولدار بشیم تا الان که من حرفم اینه که میگم من شا نمیشم نخست
وزیر عوض میشم
احمد آزاد: ممکنه منظورت را واضح تر بگی
رضا پالانی: بله چرا نمیتونم بیا
احمد آزاد: خوب الان چیزی نگفتی
رضا پالانی: ها با منی ؟
احمد آزاد: نه با عمه ام هستم
رضا پالانی: من میگم یانی شاه نمیشم همیشه بجای نخست وزیر رای
میارم
احمد آزاد: یکی از خاطراتی که در ایران داشتی بگو
رضا پالانی: یه خاطره ای از پدرم حضور ذهن دارم که من همیشه
وقتی یه چیز جدید داشتم میگفتم این را شاشم نداره بعد پدرم خیلی
عصبانی میشد و میگفت وقتی در مورد من صحبت میکنی مودب باش
و درست بگو شاه ش هم نداره